خاطرات یک امریکایی و ایرانی از درس خواندن
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

 خاطرات يك آمريكايي و يك ايراني از درس خواندن: 

... آمريكايي: روز اول با خوشحالي به همراه پدر و مادرم رفتم مدرسه و دوستاي جديد پيدا كردم! تمام دوره ابتدايي رو با معدل خوب قبول شدم. دوره راهمنايي مدرسه رو وقتي شروع كردم روحيم بهتر بود با دوستامون هر روز مي رفتيم گردش.دوره دبيرستان ديگه دنيا ماله من بود هرشب پارتي و س.. و مشروب بود تا اينكه رفتم دانشگاه و فهميدم كه من از عشق و حال چيزي نفهميدم. من هم... عشق و حال كردم هم الان دكترم. 

ايراني: يادمه روزه اول مادرم منو رو آسفالت مي كشيد كه ببره مدرسه. وقتي رفتم مدرسه و آدماشو ديدم تا سه روز گريه مي كردم. دوره ابتدايي رو به زوره كتك گذروندم. 
راهنمايي كه رفتم روحيم گه بود.همه به هم فحش خار مادر مي دادن منم ياد گرفتمو تو زندگيم به كار گرفتم. دوره دبيرستان همش تو كفه مهمونيو س...و مشروب گذشت. تو اون سن فهميدم دستم مي تونه برام يه دوست دختر خوب باشه. وقتي رفتم دانشگاه تازه فهميدم اين همه كه دهنم سرويس شده همش تمرين بوده كه اينجا كو...م پاره بشه. 
درسته عشق و حال نكردم ولي مدركه مهندسيمو گرفتمو الانم تو آژانسه آبرومندی كار 
مي كنم.

 

 







 كشاورزي الاغ پيري داشت كه يك روز اتفاقي به درون يك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعي كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بيرون بياورد. پس براي اينكه حيوان بيچاره زياد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصميم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بميرد و مرگ تدريجي او باعث عذابش نشود. 

مردم با سطل روي سر الاغ خاك مي ريختند اما الاغ هر بار خاك هاي روي بدنش را مي تكاند و زير پايش مي ريخت و وقتي خاك زير پايش بالا مي آمد، سعي مي كرد روي خاك ها بايستد. روستايي ها همينطور به زنده به گور كردن الاغ بيچاره ادامه دادند و الاغ هم همينطور به بالا آمدن ادامه داد تا اينكه به لبه چاه رسيد و در حيرت كشاورز و روستائيان از چاه بيرون آمد ... 

نتيجه اخلاقي : مشكلات، مانند تلي از خاك بر سر ما مي ريزند و ما همواره دو انتخاب داريم: اول اينكه اجازه بدهيم مشكلات ما را زنده به گور كنند و دوم اينكه از مشكلات سكويي بسازيم براي صعود! وثابت كنيم كه از يك الاغ كمتر نيستيم. 

 

 

 






صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.