تفاوت حقوق زن در آمریکا، ایران، عربستان
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

  



اگر یک زن سیگار بکشد: 

در امریکا به او می گویند :زنیکه سیگاری 

در ایران به او می گویند : زنیکه معتاد فاحشه خیابانی لجن! 

و در عربستان او را سنگسار می کنند! 



اگر یک زن برای برابری حقوق زن و مرد تلاش کند: 

در امریکا به او می گویند : فمنیست 

در ایران به او می گویند :تهمینه میلانی 

و در عربستان او را سنگسار می کنند! 



اگر یک زن مورد تجاوز قرار بگیرد : 

در امریکا او را به آسایشگاه روانی می برند تا او را به زندگی اجتماعی باز گردانند. 

در ایران او را به آسایشگاه روانی می برند و او در آنجا خودکشی می کند! 

و در عربستان او را سنگسار می کنند! 



اگر جسد زنی در یکی از میدان های شهر و درون یک کیسه پلاستیکی پیدا شود: 

در امریکا : احتمالاً او یک زن خیابانی و بی خانمان بوده. 

در ایران:احتمالاً شوهر غیرتی اش او را کشته 

در عربستان: صد در صد بر اثر جراحات وارده ناشی از سنگسار به قتل رسیده است! 



زنان: 

در امریکا اجازه دارند در پزشکی ، حقوق ، مهندسی و … تحصیل نمایند. 

در ایران اجازه دارند در پزشکی ، حقوق ، مهندسی و …. به شرط تفکیک جنسیتی تحصیل نمایند 

در عربستان اجازه دارند از بین بی سوادی و سنگسار یکی را برگزینند! 

مادر: 

در امریکا: مادر و پدر مسئول نگه داری و تربیت و بزرگ کردن فرزندان هستند. 

در ایران: مادر مسئول نگه داری و تربیت و بزرگ کردن فرزندان است. 

در عربستان:فرقی نمی کند که مادر مسئول چیست چون در هر صورت سنگسار می گردد. 



اگر زنی بخواهد از شوهرش جدا شود: 

در امریکا:درخواست طلاق می دهد و نیمی از سرمایه شوهرش به او میرسد( زمان بین درخواست طلاق و اتمام مراحل قانونی:دو هفته) 

در ایران:در خواست طلاق می دهد و در صورتی که هیچ ادعایی نسبت به نفقه و مهریه نداشته باشد میتواند از همسرش جدا گردد(زمان بین درخواست طلاق و اتمام مراحل قانونی: 14 الی 15 سال!) 

در عربستان:درخواست طلاق میدهد و شوهرش اجازه دارد او را سنگسار کند 



یک دختر 18 ساله: 

در امریکا نیازی به اجازه کسی برای انجام کارهایش ندارد. 

در ایران تنها برای دست شویی رفتن و تنفس نیازی به اجازه کسی ندارد! 

در عربستان اصولاً هیچ اجازه ای ندارد!!! 



تبریک میگم شما پدر شدید.بچتون یه دختره 

در امریکا:Oh God Thanks 

در ایران: خاک بر سرت حلیمه! بازم دختر زاییدی؟!؟! 

در عربستان: نعم؟البنت؟ لا لا لا! أنا بد بخت! سنک سار یا زنده فی القبر هذه الدختر! 



زنی به شوهرش خیانت کرد…. 

در امریکا: طلاق …. 

در ایران: فحش، کتک ، اسید ، چاقو ، قتل ناموسی….. 

در عربستان: به دلیل دلخراش بودن صحنه ها از بیان آن عاجزیم...!!

 

 







 
















 

 

 







 اگه ف/یس بوک خیلی وقت پیش وجود داشت چی میشد ؟ 

انسانهای اولیه : آتش را کشف کردیم = 41576 لایک 
کامنت اول : داداش دمت گرم لینک دانلودشو بزار دارم از سرما یخ میزنم 

لئوناردو داوینچی : امروز نقاشی مونالیزا رو تموم کردم ، 
میتونین عکس پروفایلتون قرارش بدین 
کامنت مونالیزا : مرسی عزیزم بوس بوس 

آلبرت انیشتین : فیلم نحوه شکافتن اتم رو از اینجا دانلود کنید 
مردم هیروشیما و ناکازاکی : دیسلایک ، بی شرف 

اسحاق نیوتون : یه سیب خورد تو سرم جاذبه زمین رو کشف کردم ، 
لطفا به اشتراک بزارین همه باخبر بشن 

بل:اقا تلفنم ردیف .حالا دیگه میتونید در کمال ارامش بشینید تو خونهاتون با GF تون راحت صحبت کنید 
کامنت اول:داداش پشت تلفن میشه GFمون بوس کنیم!!

 

 







 فرق لباس خريدن دخترها و پسرها؟ 

پسرها: 

انتخاب کت، پرداخت پول و خارج شدن از پاساژ. 

دخترها: 

فروشنده:خب چطور بود خانوم؟ 

دختر:راستش این مانتو خیلی چاق نشونم میده بی زحمت اون یکی مانتو رو بیارید ممنون. 

فروشنده:خب این یکی خوب دیگه نه؟ 

دختر:نه این یکی بر عکس لاغر نشونم میده ببخشید اون بالای رو بی زحمت میدید. 

فروشنده:خب خانوم پسندیدي؟ 

دختر:وای نه این یکی یه خورده بلنده یه دونه تنگ ترشو و کوتاه ترشو بهم بده میخوام وقتی میپوشم از تنگی دکمه هاش بهم نرسه. 

فروشنده:خب چی شد بالاخره پسندیدي؟ 

دختر:راستش نه،من میرم شب با دوستم میام آخه این جوری نمیتونم انتخاب کنم ببخشید خدافظ.!!!!!

 

 







 این یکی خیلی جالبه حتما بخونید و تست کنید!!!!


تست زیر نمونه ای از حرکاتی است که با انجام آن مغز درگیر و گیج می شود. حتی اگر بارها و بارها این عمل را انجام دهید ، مغز با سردرگمی زیاد همان نتیجه را نشان خواهد داد و هیچ تغییری بوجود نخواهد آمد. یعنی شما نمی توانید با سعی و تمرین مداوم پایتان را باهوش کنید چرا که مغز شما از قبل برنامه ریزی شده است. این تست بسیار هیجان انگیز تنها چند ثانیه طول می کشد. باور کردنی نیست ولی کاملا صحت دارد.

::::امتحان کنید::::
در حالیکه مقابل مانیتور نشستید ( هر جای دیگر مانند صندلی مبل و.... ) پای راستتان را کمی بالا بیاورید و در جهت عقربه های ساعت بچرخانید.
در همین حال با دست راست عدد 6 (به انگليسي) را در هوا بنویسید مسیر چرخش پای شما تغییر کرد نه؟ یعنی پای شما خلاف عقربه های ساعت شروع به چرخیدن کرد درسته؟
هنوز دانشمندان علتی برای این عکس العمل مغز پیدا نکرده اند درنتیجه هیچ کاری برای تغییر آن نمی توان انجام داد شما می توانید بارها و بارها این آزمایش را انجام دهید .

 

 







 روزگارغریبست نازنین از هر 2 تا تبلیغ تلویزیون یکی تبلیغ بانکه ،، ولی مردم هر روز فقیر تر میشند
از هر 2 روز هفته یکیش تعطیله اما باز مردم افسرده تر میشند
از هر 2 نفر توی خیابون یه نفر لیسانس داره اما باز مردم بیکار تر میشند
از هر 2 تا خونه یکیش نوسازه اما مردم باز بی خانمان تر میشند
از هر 2 نفر یکی دماغش رو عمل کرده اما باز قیافه ها زیبا نمیشند
از هر 2 نفر یکی حاجی شده اما باز مردم بی خدا تر میشند.....

 

 

 








این شعر رو سر مشق زندگیتون قرار بدید!!! 

 

 







 پسره مرتب به ساعتش نگاه میکنه تا اینکه دختره بهش میگه : شما منتظر کسی هستید؟ 
پسره میگه : نه! من فقط دارم به ساعتم نگاه میکنم ، آخه تازه خریدمش ، جدیدترین مدله! 
دختر : جدی! ، مدرنه؟ ، امکاناتش چیه؟ 
پسر : آره خب مدرنه ، یکی از امکاناتش اینه که از طریق اشعه آلفا با من ارتباط برقرار میکنه ، یه جور تله پاتی ! 
دختر : واه! چه جالب ! الان داره ساعتتون چی میگه؟ 
... پسر : داره میگه شما چرا لباس زیر ندارین؟ 
دختر: بله !!؟؟ من که لباس زیر دارم !! 
پسر : اوه ! ساعت لعنتی !! فکر کنم یک ساعت جلو رفته ! 

 

 

 







 روزی پادشاهی در حال گردش در بیابانی بود. در همین حین مردی را دیدی که تنها ایستاده و با پاش دور خودش دایره میکشه. پادشاه به یکی از خدمه هاش میگه که بره و ببینه اون مرد کی هست. خدمه میره و از مرد میپرسه : اسمت چیه؟ مرد میگه : رفیق نیست. خدمه میپرسه که اینجا چه میکنی؟ مرد میگه : رفیق نیست. خدمه هر چی میپرسه مرد میگه رفیق نیست. 
خدمه میره و داستان رو برای پادشاه تعریف میکنه. پادشاه خودش میره و از مرد سوال میپرسه و بازم مرد میگه رفیق نیست. خلاصه پادشاه با کلی حرف با مرد رفیق میشه. چند سال میگذره و پادشاه و مرد رفیق های فابریک میشن. بعد از مدتی پادشاه میخواد بره سفر و چند ماهی این سفر طول میکشید. پادشاه میاد پیش اون مرد که حالا رفیقش بود میگه که میخواد بره سفر و اون باید از خانواده پادشاه مراقبت بکنه. مرد یک جعبه به پادشاه میده و به پادشاه میگه که در جعبه رو اصلا باز نکنه تا خودش به پادشاه بگه. روزها گذشت تا اینکه زن پادشاه به مرد پیشنهاد رابطه جنسی میده. مرد هم میگه که من به رفیقم خیانت نمیکنم. زن پادشاه هم از موضوع ناراحت میشه و به همه میگه که مرد به زن پادشاه پیشنهاد داده و مرد رو به زندان میندازه. 
پادشاه از سفر بر میگرده و سراغ رفیقش رو میگیره و همه داستان رو تعریف میکنن. پادشاه میره به زندان پیش مرد و از مرد میپرسه که داستان حقیقت داره یا نه؟ مرد میگه که زنت چی گفته؟ پادشاه میگه گفته حقیقت داره. مرد میپرسه حالا با من چیکار میخوای بکنی؟ پادشاه میگه : دارت میزنم. مرد میگه : یادته یک جعبه بهت دادم؟ وقتی منو دار زدی و من مردم در جعبه رو باز کن. 
پادشاه هم مرد رو دار میزنه و بعد از مرگ مرد در جعبه رو باز میکنه. داخل جعبه یک آلت بود. پادشاه دستور میده که شلوار مرد رو پایین بکشن. وقتی این کارو میکنن میبینن که مرد از قبل آلت خودشو بریده بود و داده بود به پادشاه. 
اینجا بود که پادشاه گفت :مرد راست میگفت. حتی زنم هم با من رفیق نیست. 
رفیق نیست. 

 

 







 چند وقت پیش یکی از دخترای همکار برام یه اس ام اس فرستاد با این مضمون (حالا نگین تو که قبلا گفتی یه جا کار می کنی که زنا رو راه نمی دن چون حقیقتش من چند جا کار می کنم ) 
اس ام اس این بود : 
خیلی بی معرفتی ، خیلی نامردی ، خیلی بی معرفتی ، خیلی بی جنبه هستی ، آخه نامرد باید از رو چی توز بفهمم موتور خریدی ؟!!!!! 

منم بر اساس تجربه قبلی و تذکری که دوستان بهم داده بودن تصمیم گرفتن این سری قاطعانه تلافی کنم برای همین هم من هم براش یه اس ام اس فرستادم که : 
پنج روش آدم شدن ۱…۲…۳…۴…۵…بی خود نگرد تو آدم بشو نیستی 
دختره هم که نمی خواست کم بیاره یه اس ام اس فرستاد که : 
خیلی ببخشید..شرمنده مثل اینکه موقع بدی مزاحم شدم..فقط می خواستم بپرسم آب خوردی آفتابه رو کجا گذاشتی؟!!! 
منم که دیدم نه بابا طرف روش کم نمی شه دوباره یه اس ام اس فرستادم با این متن : 
به جای آب دوست داشتم جیگرتو بخورم 
ولی حیف باید تا عید قربان سال دیگه صبر کنم! 
اونم نامردی نکرد دوباره فرستاد که : 
اسمت رو گذاشتم گل، گفتم پژمرده می شی. 
اسمت رو گذاشتم خورشید، گفتم غروب می کنی. 
اسمت رو گذاشتم خر، تا لااقل بارم رو ببری!!! 
منم که تازه موتورم گرم شده بود اومدم اس ام اس بعدی رو بفرستم که یهو دیدم همین دختره داره زنگ می زنه دستپاچه جواب دادم بله!یهو دیدم یه صدای کلفت نخراشیده ای بدون هیچ مقدمه ای شروع کرد به بد و بیراه گفتن که فلان فلان شده تو مگه خواهر مادر نداری می خوای جیگر دختر مردم رو بخوری می دم چوب تو …. بعدم شروع کرد به تهدید که بیا فلان جا کارت دارم !!! اگه …. داری بیا اگه نیای خودم شمارت رو دارم آدرست رو گیر میارم میام اونجا …. 
خلاصه خیلی گیر داده بود که من یه جا باهاش قرار بذارم برم پیشیش ! منم هر چی معذرت خواهی و اشتباه شده و از این جور حرفا فایده نداشت نمی دونستم برادرشه یا پدرش ولی هر کی بود صدای دلخراشی داشت خلاصه بعد چند دقیقه ارائه انواع فحشهای رکیک تلفن رو قطع کرد منم که فقط دست و پام می لرزید تا شب هزار جور فکرکردم .با خودم گفتم برم یه جا یه مدت خودم رو گم و گور کنم ولی دیدم فایده نداره خلاصه صبح روز بعد دوباره شماره دختره زنگ زد با خودم گفتم این دفعه اگه راه داده معذرت خواهی وگرنه دیگه خدا رحم کنه خلاصه گوشی رو جواب دادم دیدم خود دختره بود و کلی معذرت خواهی و بعدم رک و راست گفت که دیروز منتظر دوست پسرش بوده می خواسته تا اون نیومده یکم وقت کشی کنه دیده کی بهتر از ما !!! بعدم که اون پسره سر می رسه! البته گفت که یه جور سر و ته قضیه رو هم آورده ! 
بله !به قول یکی از دوستان مثل اینکه این دختر خانم ما رو زاپاس می خواسته ! منم برای خودم هزار تا فحش گذاشتم که فلانم و فلان اگه یه بار دیگه به اس ام اس یه دختر جواب بدم .

 

واقعيت دختر يني همين.....

 

 







 



نشناختید ؟؟؟؟ 

.

.

.

ادامه مطلبو ببينيد....

 

 

 

 







 یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد. 
ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد. 
از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟ 
مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوی، یکى از موهایم سفید مى‌شود. 
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده!

 

 







 

 

 

 







 

  سميرا ::: احسان یه چیزی بگم ؟ 

مــــن ::: آره , حتما ... 
سميرا ::: تو دوست نداری من و ببینی ؟ 
مــــن ::: یه لحظه سکوت . . . والا چی بگم . شکه شدم سميرا . . . 
سميرا ::: احسان واقعاً خیلی خون سردی به خدا ! 
مــــن ::: برای چی ؟ 
سميرا ::: تو این همه مدت نه عکسی خواستی نه قرار برای دیدن ! واقعاً چرا . . . 
مــــن ::: با خنده ، من چی کار دارم با دختر مردم . . . 
سميرا ::: دختر مردم ! آره ؟ تو با همه دخترای مردم 2 سال تلفنی در ارتباطی ؟ 
مــــن ::: خوب دختر مردم داریم تا دختر مردم ، من که با هرکی صحبت نمی کنم . 
سميرا ::: اِ اِ اِ اِ میشه بگی من چندمین دختر مردم هستم که باهاش دوستی ؟ 
. . . 

به جرات می تونم بگم تا به حال این طور یک نفر رو نپیچونده بودم 
خدارو شکر با دوتا شوخی و خنده بخیر گذشت 
خیلی خوشحالم . وصف ناپذیر . . . 

صبح روز بعد از این مکالمه : 

صدای بچه فضای اتاق رو پر کرده . . . هر چند دقیقه شروع می کنه به خندیدن . . . چشام رو باز می کنم ببینم چه خبره . . . یه لحظه این ور اون ور رو به صورت دَمَر نیگاه کردم . . . تازه دو-زاری افتاد که گوشی داره می لرزه 
چشام و مالیدم و گوشی و برداشتم گفتم 

بفرماید 
سلام احسان جونم . . . پا شو . . . پا شو . . . چه قدر می خوابی 

با صدای خش و خواب الود می گم 

سلام 

داد میزنه 

سميرا ::: اِ اِ اِ پا شو تنبل . . . چه قدر می خوابی . . . پاشوووووووووو 
مــــن ::: چه خبره سميرا . . . باور کن ساعت 8 نشده . . . تو خواب نداری عزیزم ؟ 
سميرا ::: پسر پاشو امروز قراره عزیزه دلت رو بیبینی ! تو شوق نداری ؟ من که خوابم نمیاد . 

بگم قلبم 1 ثانیه ایستاد و دوباره شروع به کار کرد هیچ کس باور نمی کنه 
واقعاً این پشت کار ، من و تحت تاثیر قرار داد . . . بی خیال پشت کار ، چه خاکی سرم کنم 

سميرا ::: کوشی پس ؟ 
مــــن ::: جانم . . . همینجام 
سميرا ::: کجا قرار بزاریم ؟ با ماشین بیام دونبالت ؟ 
مــــن ::: جاااااااااااااان ؟ دونبالم ؟ یعنی چی ؟ 
سميرا ::: "چی چی" یعنی چی ؟ هر جا راحتی . . . من بیام همونجا . . . 
مــــن ::: امممم . . . سميرا جان حالا وقت زیاده ها . . . 
سميرا ::: یعنی چی ؟ 
مــــن ::: کلی گفتم 
سميرا ::: عزیزم ما 2 سال با همیم ولی تا حالا عکس همو هم ندیدیم چه برسه به قرار ، به نظرت من حق ندارم بدونم کسی که بهش می گم "دوسش دارم" چه شکلیه ؟ 
مــــن ::: حالا چرا عصبانی میشی ؟ خوب خیلی یک دفعه ای شد سميرا، واقعاً امادگیش رو ندارم 
سميرا ::: می خوای کوه جا به جا کنی ؟ 
مــــن ::: حالا هی تیکه بارم کن ، به خدا سختمه سميرا 
سميرا ::: باز می گه سختم ـه ، چه سختی من نمی فهمم . . . شرایط دیدن ما شاید دیگه پیش نیاد . . . تو که می دونی من دیگه تهران نیستم 
مــــن ::: چی بگم . . . هر چی تو بگی . . . 
سميرا ::: من دوست دارم هر اتفاقی پشتش یه دل خوش باشه . . . احسان جونم ایشالله دفعه بعدی که به قول خود آماده بودی 

انگار دنیا رو بهم داده باشن . . . می دونستم نه میاره برای دل خوش کنی هم شده گفتم 

مــــن ::: عزیزم من همیشه دوست دارم ببینمت . . . این حرف ها چیه . . . از خدامه . . . 
سميرا ::: پس چرا این قدر بهونه میاری 
مــــن ::: خوب از تصمیم تا عمل 24 ساعت هم نگذشته . . . خیلی عجیب قریب شده . . . 
سميرا ::: احسان ارتباط ما که 2 سال طول کشیده بدون هیچ دیدن و قراری و عکسی عجیب نیست ؟ حالا که تصمیم داریم با هم رو به رو شیم عجیبه ؟ 

نه . . . فکر کنم باز خراب کردم . . . ای خدا چی کار کنم . . . بزنیم به سیم اخر . . . بیخیال . . . اون دختره باید بترسه . . . نه من . . . 

مــــن ::: عزیزم بعد از ظهر میای گلستان ؟ خوبه !؟ 
سميرا ::: اخ قربونت برم که اینقد ماهی . . . 
مــــن ::: خدا نکنه . . . پس مجتمع گلستان خوبه ؟ اگر جایی مد نظرت ـه بگو . . . 
سميرا ::: احسان بازار نباشه . . . یه جا دنج . . . 
مــــن ::: مگه می خوایم چی کار کنیم ؟ یه جا دنج می خوای ؟ 
سميرا ::: وااا . . . خوب نمی دونم . . . هر چی تو بگی . . . 
مــــن ::: پارک رو دوست داری ؟ 
سميرا ::: هر چی تو بگی . . . 
مــــن ::: به گفتن من نیست عزیزم باید تو هم نظرت رو بگی . . . بگو . . . 
سميرا ::: اصلاً تو ماشین تصمیم می گیریم 
مــــن ::: خوبه . . . شاید اصلاً از من خوشت نیومد و پیادم کردی . . . 
سميرا ::: بدجنس . . . 
مــــن :::شوخی کردم 

واقعاً موندم چه طور خام شدم . . . خام هم نشده باشم چه طور راضی شدم . . . من نه تا به حال با دختر رو به رو شدم نه رو در رو صحبت کردم نه هیچ کاره دیگه ای . . . حالا این که بهایی هم هست . . . یا خدا . . . 

دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد 
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد 
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد 

وای خدا این فریدونم گوشی رو خاموش کرده . . . اه . . . 
بیخیال هرچی بادا باد خودمون رو سپردیم به خدا . . . 

بعد از ظهر 

صورتم رو اصلاح کردم . . . یه حمومی هم رفتیم . . . مو ها رو هم یه حالی دادیم . . . یه تیشرت ابی نفتی که رو استینش یه ادیداس نسبتاً بزرگ داشت پوشیدم . . . یه شلوار جین فلر کات سیاه هم داشتم اونم ردیفش کردم . . . . سر تا پام هم از ادکلون پر کردم ، عینکمون رو برداشتیم . پیش به سوی سميرا . . . 

خونه سميرا شهرک نفت بود و خونه ما ژاندارمری . . . قرار شد اول سیمین بلوار و سر چهار دیواری هم دیگه رو ببینیم . . . اون با ماشین میاد . . . من تا اونجا آژانس گرفتم . . . وقی رسیدم خبری نبود . . . بعد از ظهر و خیابون ها و پیاده رو ها خلوت . . . بهتر . . . 

سمت چپم یه آقایی داد میزد آزادی . . . ازادی 1 نفر . . . یه جور احساس بدی داشتم برای همین سعی کردم ازش بیشتر فاصله بگیرم . . . جلوی یه سیستم صوتی فروشی قدم میزدم . . . یه دستم گوشی و یه دستم جوری که تابلو نباشه رو قلبم . . . این هیجان قابل وصف نیست . . . خیلی سخت می گذره . . . هر ماشین که لحظه ای مکس می کنه قلبم میریزه . . . 

گوشیم زنگ زد . . . خودشه . . . 

مــــن ::: جانم . . . 
سميرا ::: احسان کجایی ؟ 
مــــن ::: جلو مغازه فلانی . . . 
سميرا ::: احسان جونم همون تی شرت ابی ـه ای 
مــــن ::: اره اره کجایی من نمی بینمت . . . 
سميرا ::: برگرد . . . اونور خیابون بعد بریدگی . . . 

یا خدا . . . یه سورنتو دو رنگ که توش یه خانم که شال سفیدی انداخته بود . . . دست تکون میداد . . . مادر جــــان . . . 

 

ادامه داره.... 

 







 سلطه گري را گفتند: چه خوري؟ گفت: گوشت ملت! 

گفتند: چه نوشي؟ گفت: خون ملت! 

گفتند: چه پوشي؟ گفت: پوست ملت! 

گفتند: اينها را از چه راهي به دست مي آوري؟ گفت: از جهل ملت! 

گفتند: از جهل چگونه نگهداري مي كني؟ گفت: در جعبه طلائي تقدس! 

گفتند: و چيست محافظ آن جعبه ؟! گفت: خرافات! 



 



اين عكس در يكي از خيابانهاي اصلي شهر اراك گرفته شده است. امامزاده اي سيار. ضريح امامزاده اي كه به داخل خيابانها آمده تا مردمي هم كه وقت رفتن به امامزاده را ندارند "حاجاتشان برآورده شود." و افرادي كه دوان دوان به سوي ضريح مي آمدند و دستي بر آن مي كشيدند و پولي داخل آن مي ريختند. مردي هم كه گويا رابط ميان مردم و امامزاده بود با ميكروفوني به دست مردم را به سوي امامزاده فرا ميخواند. ديگري هم پارچه هاي سبزي به مردم ميداد تا بتوانند دخيل ببندند!

 

 







 ما نسل بوسه های خیابانی هستیم ، 
نسل خوابیدن با اس ام اس ، 
نسل درد و دل با غریبه های مجازی ، 
نسل غیرت روی خواهر ، روشنفکری روی دختر همسایه ، 
نسل لایک و پوک از روی قرض ، 
نسل کادو های یواشکی ، 
نسل خونه خالی و دعوت شام ، 
نسل پول ماهانه ی وی پ ی ان ، 
نسل صف و دعوا ، 
نسل تف ، وسط پیاده رو ، 
نسل هل ، توی مترو ، 
نسل مانتو های تنگ ، 
نسل " شینیون " زیر روسری ، 
نسل شرت " pl@y boy " هنگام سجده ، 
نسل کارگران پیر مو رنگ کرده برای جوانی و پیشنهاد کار ، 
نسل شارژهای اینترنی ، 
نسل " copy , paste " ، 
نسل عکسای لــ ختی در ساحل دوبی ، 
نسل جمله های کوروش و دکتر ، 
نسل فتوشاپ ، 
نسل دفاع از فاحشه ها ، 
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس ، 
نسل سوخته ، نسل من ، نسل تو ! 
یادمان باشد ، هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم ، 
بین عذاب هایمان ، مدام بگوییم ، یادش بخیر 

 

 

 







 حقیقتی کوچک برای آنانی که می خواهند زندگی خود را صد در صد بسازند 

اگر 
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z 
برابر باشد با 
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 

آیا برای خوشبختی و موفقیت تنها تلاش سخت کافیست؟ 
تلاش سخت (Hard work) 
H+A+R+D+W+O+R+K 
8+1+18+4+23+15+18+11= 98 % 

آیا دانش صد در صد ما را به موفقیت می رساند؟ 
دانش (Knowledge) 
K+N+O+W+L+E+D+G+E 
11+14+15+23+12+5+4+7+5= 96 % 

عشق چگونه ؟ 
عشق (Love) 
L+O+V+E 
12+15+22+5= 54 % 

خیلی از ما فکر می کردیم که اینها مهمترین باشند، مگه نه ؟! 
پس چه چیز 100 % را می سازد ؟؟؟ 

پول ؟ 
پول (Money
M+O+N+E+Y 
13+15+14+5+25= 72 % 

نه 
اینها کافی نیستند، پس برای رسیدن به اوج چه باید کرد؟! 



نگرش (Attitude) 
A+T+T+I+T+U+D+E 
1+20+20+9+20+21+4+5= 100 % 


آری ! 
اگر نگرشمان را به زندگی، گروه و کارمان عوض کنیم 
زندگی 100% خواهد شد 
نگرش، همه چیز را عوض می کند 
نگاهت را تغییر بده و چشمهایت را دوباره بشوی 
همه چیز عوض می شود ....

 

 

 







 ایستادن خانومها در متروی اروپا 

 











ایستادن خانومها در متروی ایران!!!!!!!!!! 

 

 







 چند روز پیش برای عوض کردن روغن ماشینم به مکانیکی رفته بودم ..که دختر خانومی 27-26 ساله با کبکبه و دبدبه وارد شد و به مکانیک گفت : 
ببخشید آقا 
یه 710 میخواستم میشه لطف کنین بدین؟؟ 

مکانیک گفت :710 تا چی؟؟ 
دختر خانوم گفت : 710 تا هیچ چی؟‍!! ..710 ماشین من گم شده ..اگه میشه یه دونه بدین !! 
مکانیک گفت : 710؟؟؟ حالا این 710 چی هست ؟؟ 
دختر خانوم که عصبانی شده بود گفت : آقا مگه من باهات شوخی دارم میگم یه 710 بده ...چون خانومم فکر میکنی حالیم نیست 
نه خوبم حالیمه. !!!!!!!!! 
مکانیک بیچاره گفت :خدا شاهده خانوم جسارت نکردم .. ولی من نمیدونم شما چیو میگین؟؟ 
دختره که فکر می کرد یارو داره جلو من دستش می ندازه گفت : بابا جون عجب مکانیک بی عرضه ای هستی تو ..همونی که وسط موتور ماشینه 
..کارش نمیدونم چیه ولی همه ماشین خارجی ها دارن این قطعه رو .. مال منم همیشه بوده ...حالا من گمش کردم و یکی لازم دارم!! 
مکانیکه که کلافه شده بود یه کاغذ داد به خانومه و گفت میشه شکل این قطعه رو بکشی این جا؟؟ 
دختر خانوم هم با کلی ژست انگار که الان داوینچی می خواد مونالیزا رو بکشه یه دایره کشید و وسط اون نوشت 710 مکانیک یه نیگاهی به شاهکار نقاشی انداخت و یه نگاهی هم به موتور ماشین من که درش باز بود کرد و گفت : 
خانوم این قطعه رو که میگین تو این ماشین هم هست؟؟ دختر خانوم باخوشحالی جیغی کشید وگفت آره اوناش...!!!! میدونین چی رو نشون داد؟؟......... 
این رو............ .. 
عکسش رو گذاشتم ببینین!! 
















.. 



 



از اونجایی كه احتمال می دم خانم های محترمی كه این پست رو مطالعه می كنن متوجه قضیه نمی شن یه توضیح كوتاه می دم: 
باید این عكس رو 180 درجه بچرخونید تا متوجه بشید 
اگه بازم متوجه نشدید دیگه كاری از دست من بر نمیاد

 

 

 

 







 یکی از دوستام با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم! 
از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ، 10 جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش ...، چایی ریختم روش ... 
مژی هم تا می تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و ... 
بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد ... آقای دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر مژی کوبید و گفت : 
منو چی فرض کردی؟ 
اینکه سالنامه 1390 هست! تو 5 ساله داری تو این خاطره می نویسی؟ 
و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد است..


قريب به 95% دخملا خيانت كارو دروغ گوئن ودر عين حال گيج و سوتي بده...

 

 

 

 







 به سایت زیر بروید و پرده کرکره سیاه رنگ سمت راست را به آرامی به سمت چپ بکشید و به طراحش آفرین بگویید.

 
http://www.blogoscoped.com/files/stripes.html

 

 







 یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم. 
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند. 

برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟» برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام 
همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند. 

بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید 

 

 

 







 کریس رونالدو، ستاره پرتغالی رئال، روز گذشته 27 ساله شد و جشن تولد کوچکی در کنار هم تیمی هایش برپا کرد. 
به گزارش گل و به نقل از مرجع خبری رئال، این ستاره پرتغالی عکسی از کیک تولدش در توئیتر منتشر کرد و در کنار آن نوشت:" تولدی برای شروع." 
احتمالا رونالدو این جشن تولد را آغاز روزهای خوبش در سال 2012 می داند. 
او در حال حاضر در بهترین دورانش از زمان حضور در اسپانیا قرار دارد. او همراه با رئال با امتیاز برتری نسبت به بارسا در صدر جدول قرار دارد. ضمن اینکه در جدول گلزنان نیز بار دیگر صدرنشین است. 
اگر او بتواند با رئال قهرمان لالیگا شود، پنجمین قهرمانی لیگ در دوران فوتبالش را تجربه می کند. یک قهرمانی با اسپورتینگ لیسبون ، سه قهرمانی با یونایتد . 
همچنین او دیگر مقابل بارسا یک ناکام نیست. رونالدو در چهار ال کلاسیکوی اخیر ، سه گل زده و در بازی قبلش هم یکی از بهترین ها بود . 
او در جدول توپ طلا نیز بالاتر از بقیه است هرچند رقیب سرسختی مانند فن پرسی دارد که تنها دو گل با رونالدو فاصله دارد. 


 

 

 

 







 آقايان ، آقا پسرها ، مردان مجرد و متاهل ، افراد ذكور جامعه ... 

آيا تا كنون با خود انديشيده ايد كه به چه دليل خدمت مقدس سربازي اجباريست ؟ 

چرا از قديم و نديم گفته اند كه تا خدمت نروي مرد نمي شوي ؟! 

چرا اكثر مردان موفق ، عامل اصلي اين موفقيتشان را ۲ سال خدمت سربازي مي دانند ؟! 

چرا ۹/۹۹درصد خانواده هاي دختر دار حاضر نيستند به پسري كه هنوز خدمت نرفته دختر بدهند ؟! 

و چرا اكثر پسرهايي كه قبل از سربازي رفتن زن مي گيرند در آينده با مشكلاتي مواجه مي شوند؟! 

هدف از طرح اين سوالات ، آماده كردن ذهن شما خوانندگان محترم جهت پي بردن به عمق فاجعه ميباشد ! 

پاسخ تمام سوالات فوق در يك جمله خلاصه مي شود و آن اين است كه ( خدمت سربازي يك دوران آموزشي و تمريني است جهت آشنايي هر چه بيشتر و بهتر آقايان مجرد با زندگي زناشويي ! )بله ، درست شنيديد . شباهت هاي انكار ناپذير ميان خدمت سربازي و زندگي زناشويي آنقدر زياد است كه از ديرباز ، در اكثر كشور هاي دنيا خدمت سربازي اجباري را قرار دادند تا تمام افراد ذكور جامعه ، قبل از افتادن به دام ازدواج ( ببخشيد ! منظورم قبل از متاهل شدن بود ) براي ۲ سال طعم زندگي مشترك را بچشند تا در ۱۰۰ سال آينده ، زياد احساس رنج و عذاب نكنند ! 


و اما شباهتهاي ميان خدمت سربازي و زندگي زناشويي براي آقايان : 

۱- چه در خدمت سربازي و چه در زندگي زناشويي ، چه بخواهي و چه نخواهي كچل خواهي شد و يا بعبارت بهتر ، كچلت خواهند كرد ! البته اين كچلي در خدمت سربازي توسط ماشين اصلاح و در زندگي مشترك توسط عواملي چون : استرس شديد ، سوء تغذيه ، كندن بصورت لاخ لاخ توسط همسر ، چپ شدن ماهيتابه روغن داغ روي سر و ... صورت مي گيرد ! نا گفته نماند كه اين كچلي در آقايان به نسبت نوع مو ، جنس ريشه مو ، عوامل ارثي و ... متفاوت است ولي به هر حال به قول معروف : دير و زود داره ولي بالاخره هممون كل پا مي شيم ! 


۲- شباهت بعدي در زمينه داشتن فرمانده و بعبارتي ، فرمانبردار شدن است ! به محض ورود به پادگان 


۵- از ديگر شباهتها مي توان به اين نكته اشاره كرد كه اكثر سربازي رفته ها و اكثر مردان متاهل متفق 

القول هستند كه در اين ايام ، هر روز به اندازه يكسال براي آنها مي گذرد و ثانيه ها حكم ساعت را پيدامي كنند كه به احتمال زياد دليل آن ، مواردي مشابه موارد فوق مي باشد ! 


۶- و در نهايت اينكه چند ماه پس از آنكه كارت پايان خدمت يا قباله ازدواج را دريافت كرديد ، صداي خواندن اين شعر معروف در گوشتان خواهد پيچيد كه : ( گول خوردي آي گول خوردي ! )زيرا آن موقع است كه تازه دوزاريتان جا مي افتد كه با اين كارت و قباله نه كاري به آدم مي دهند و نه وام ازدواج و نه خيلي از چيزهاي ديگر كه شما را به بهانه آنها در اين راه وارد كرده بودند ، پس متوجه خواهيد شد كه تنها مورد استفاده اي كه براي شما خواهند داشت اين است كه مي توانيد از آنها براي امانت دادن به كلوپ جهت كرايه فيلم استفاده نماييد !!! 

و يا منزل مسكوني مشترك ( خانه بخت ) ، هر مردي يك فرمانبردار بي چون و چرا محسوب مي شود كه اگر طالب جان و سلامتي جسمي و روحيش مي باشد ، بايد تمام فرامين فرمانده و يا همسر خودرا بر روي تخم چشمانش بگذارد و هر گونه تخطي از دستورات فرمانده و همسر ، پاسخي جز گلوله ، حبس ، اضافه خدمت ( در خدمت سربازي ) و افتادن توي سماور پر از آب جوش ، هدف قرار گرفتن با ساتور ، رفتن دست توي چرخ گوشت ، پرت شدن از پنجره طبقه هفتم به بيرون ، گشنگي و تشنگي كشيدن و ... ( در زندگي زناشويي ) نخواهد داشت ! 

۳- شباهت سوم در اين نكته اقتصادي خلاصه مي شود كه چه سرباز و چه مرد متاهل ، ميزان پولي كه در آخر برج به دست او خواهد رسيد ، فقط به ميزانيست كه كفاف بر طرف كردن نيازهاي اساسي او را بدهد و چيزي جهت پس انداز كردن و يا خرج كردن در زمينه هايي غير از نيازهاي اساسي نخواهد ماند و در اين ميان ، سرباز و مرد متاهل ، هر چقدر هم كه جان بكنند و عرق بريزند ، فرقي به حال فرمانده يا همسرش نخواهد كرد و باطبع تاثيري در جهت افزايش مستمري آنان نخواهد داشت ، بعبارت بهتر ، در هر دو جا يكي بايد كار كنه تا اون يكي حال كنه ! 

۴- از ديگر شباهتهاي موجود ميان اين دو قشر آسيب پذير جامعه ، شباهت در آرزو كردن است ! بدين معنا كه هر پسري پس از ورود به پادگان و خانه بخت است كه قدر زندگي در خانه پدري را مي فهمد از اعماق وجودش و با تمام اعضا و جوارحش آرزو مي كند كه اي كاش هنوز هم در كنار پدر و مادرش بسر مي برد و ايضا خودش را نيز لعنت خواهد كرد كه چرا قدر آن روزهاي شيرين را ندانسته است ! چرا كه در پادگان و خانه مشترك ديگر كسي غذاي مفت به او نمي دهد ، لباسهايش را نمي شويد و اتو نمي زند ، كسي نازش را نمي كشد و ... و فقط خود اوست كه مسئول انجام تمام كارهاي شخصي اش و نيز كارهاي چند نفر ديگر مي باشد ! 

 

 







  

 

شرکت دیزنی عکس هایی از حاملگی هیلاری داف منتشرکرد.به گزارش بروزترین ها او این هفته برای تنوع به سانتا مونیکا رفت .همانطوری که در تصویر میبینید هیلاری با یک ژاکت زرد بسیار زیبا ظاهر شده است که کاملا برازنده ی اوست.او همچنین در ماه اگوست حدود۱۰۰۰۰ دلار کمک به خیریه کرد به گفته ی خودش حاملگی او بسیار برای او هیجان انگیز و زیباست.با توجه به لباس هایی که هیلاری در این دوران بارداری میپوشد ما شک نداریم که نوزاد او یکی از خوش لباس ترین نوزاد های هالیوود میشود.اولین فرزند هیلاری و مایک در سال۲۰۱۲ به دنیا خواهد آمد. 


 


 
 
 
 
 


هیلاری داف با اینکه کم سن و سال است و فقط ۲۳سال سن دارد اما یکی از ثروتمندترین دختران هالیوود است. او در سال ۲۰۰۷ با مایک کومری که یک بازیکن معروف هاکی می باشد آشنا شده و پس از مدتی نامزد کرده و ازدواج می کنند. 

 


 


حالا پس از گذشت چند سال از ازدواجشان، هیلاری باردار شده است و شما می توانید جدید ترین تصاویر بارداری او را ببینید. 


 
 


به گفته پزشکان او در فروردین سال ۹۱ فرزند خود را به دنیا خواهد آورد. گفته می شود زندگی او و همسرش یکی از موفق ترین ازدواج های افراد هالیوودی است که در چندسال اخیر صورت گرفته است. 

 

 

 







 می گویند زن، چراغ خانه است. 

لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار 'چهلچراغ' شده اند و بعضی ها طرفدار 'صرفه جویی در مصرف برق'! 

با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد: 

* دوست دختر: 

چراغ گرد سوز! 

(در بلاد کفر، آن را GF می گویند) 

تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته! 



* معشوق: 

لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!) 



* همسر موقت: 

لامپ کم مصرف! 



* همسر دائم: 

همان چراغ خانه. 



* همسر مطلقه: 

لامپ سوخته! 



* همسر ایده آل: 

چراغ جادو!( هردو افسانه اند!) 


شعر مرتبط: 
با غول چراغ ، آرزویی بکنید 
از او طلب فرشته خویی بکنید 
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید 
'در مصرف برق صرفه جویی بکنید'؟! 



* سوال کنکور ۸۸: 

هدف وزارت نیرو از ایجاد خاموشی ها چیست؟ 


۱. یادآوری ارزش های فراموش شده به مردان هوسباز! 
۲. دریافت مالیات بر همسر! 
۳. چند دقیقه سکوت نوری(!) به احترام بنیاد ارزشمند خانواده! 
۴. آیا شما هم شنیده اید که لذت خانواده داشتن(!) در تاریکی چند برابر می شود؟! 

 

 







 ما ز یاران چشم نظر دادن داریم / خود غلط نیست آن چه می پنداریم 

تا درخت دوستی کی بر دهد / حالیا نرفتیم و تخمی کاشتیم 
گفت و گو آیین درویشی نبود / ور نه با تو ماجراها داشتیم 


منظور جناب حافظ لسان الغیب اینه واسه این پست زحمت کشیده شده بدون نظر دادن نرو 






آره.شک داري؟هدف آقا پسرا جلب رضايت شما دختر خانمهاست 

اين فرمولهارو سرلوحه کارش قرار مي ده و مي ره بوتيک يه جعبه لوازم آرايش مي گيره صد و سي تومن. 

بار اول دوم چون بلد نيست زير ابرو برداره زير و بالا رو با هم برمي داره و اصلا ابرو نمي ذاره. ولي خوب 

از اونجا که "انسان جايز الخطاست" اونم اينقدر تمرين مي کنه تا کم کم ياد مي گيره . سفيد کـننده 

مي زنه به چه سفيدي... ريمل مي زنه به چه سياهي... رژ مي زنه به چه قرمزي... مي شه مثـلـه 

کلاه قرمزي...موهاشو که دمب اسبي مي کنه سه تارو از سمت چپ و پنج تارو از سمت راســـــت 

آزاد مي کنه و مي ندازه رو صورتش . اون دوتا تارموي اضافي سمت راستم حکايــــتــــــــــــــــ داره . 

نماد خودشه و دختري که انشالا اونرو باهاش آشنا مي شه . عشقه ديگه...چه مي شه کـــــــرد ؟ 

يه زنجير طلا گردنش مي ندازه اونقدر پهن که آدمو ياد قلاده سگاي "ژرمن شپرد" مي نـــــــــــــــدازه . 

يه دســتبـــــــند مـــــــــي نـــــــــــدازه دســــــــــتش که چنان جــــــرينگ جرينگ مي کنه که آدمو 

ياد زنگوله "گوساله هاي شبيه سازي شده به دست پژوهشگران توانمند ايراني" مي نـــــــــــــدازه . 

بعد که کامل شد مي ره سر مسير وايميسه . واسه شروع کار سعي مـــــــــــي کــــــــنــــــــــــه 

مخ دختراي پنجم دبستاني و اول راهنمايي رو شيربرنج کنه . بعد کم کم ارتقا مي گيره و مـــــــي ره 

سر مسير دبيرستانيا . اولش فقط با يکي دوست مي شه ولي کم کم مي فهمه هر چيزي يه زاپاس 

لازم داره ، پس مي ره دنبال يه زاپاس واسه دوست دخترش... و از اونجايي که فکر مي کنه هر زاپاسي 

يه زاپاس مي خواد ، واسه زاپاسشم ميره دنبال زاپاس و...اگه قيافه داشته باشه (پسره رو مي گم) 

نونش تو روغنه . دخترا رو مجبور مي کنه براش خرج کنن . ولي واي به حال اون بيچاره بدقيافـــــــــــه . 

مجبوره واسه دوست دختراش مرتب پياده بشه... که ولش نکنن . مي گذره و مي گذره و مي گــــذره 

تا کم کم مي فهمه عاشق يکي از دخترا شده . از اونجا که آقا پسر خيلي حرفه اي تشـــــــريف داره 

شروع مي کنه به آمار گرفتن از دختره که مي بينه بله... آمار طرف پاکه و خانم از نوزاد پاکــــــــــ تره 

و قبلا با هيچکس دوست نبوده . شروع مي کنه دوست دختراشو دور انداختن که فقط با همين يـــــکي 

که عاشقشه بمونه . شروع مي کنه واسه دختره خريدن کادو ، هديه ، انگشتر ، تاپ ، شـــــــــــــلوار ، 

روسري... مي گذره تا اينکه يه روز زنگ مي زنه گوشي "خانم بچه ها" مي بينه "حاج خانم" جواب نمي ده. 

چن روزي زنگ مرتب زنگ مي زنه و جواب نمي گيره . بخاطر دوري و بي خبري از عشقش مريض مي شه. 

مي برنش بيمارستان... که مي فهمن بله... آقا ايدز داره . وقتي از بيمارستان مياد بيرون نتيجه گيريش 

از اتفاقات گذشته اينه : يه دختر عاشقم کرد ، خرم کرد ، مريضم کرد ، بدبختم کرد ، ولم کـــــــــــــــــــرد . 

و اون طرف معادله رو اينجوري مي نويسه : دخترا رو عاشق خودم مي کنم ، خرشون مـــــــــــي کنم ، 

مريضـــــــــــشــــــــون مــــــــي کـــــــــنم ، بدبختشـــــــــــــون مي کـــــــــــــنم ، ولشون مي کنم.

 

 

 







 اين پست توسط مريم.م ارسال شده.... ، خيلي قشنگن.

 









 

 

 

 

 







 به همت متخصصان و دانشمندان عرصه علم و تکنولوژی دیگر نگران عدم اطلاع از مکان gf تون نباشید.. 
با این وسیله میتونید سوژه مورد نظر رو در هر لحظه ردیابی کنید 

 

 

 

 







 یک روز کارمند پستی که به نامه‌هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می‌کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه‌ای به خدا ! 
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود: 
خدای عزیزم بیوه زنی هشتادوسه ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می‌گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. 
این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می‌کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده‌ام، اما بدون آن پول چیزی نمی‌توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن … 
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان نودوشش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند … 
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامه‌ای به خدا ! 
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود : 
خدای عزیزم، چگونه می‌توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی ‌عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی … البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته‌اند!!… 

 

 







 یک مرد نپالی مدعی است کوتاه قدترین مرد جهان است. تلویزیون دولتی نپال اعلام کرد چاندرا باهادور دانگلی، هفتادو دو سال دارد. دانگی که ساکن یکی از مناطق دور افتاده در غرب نپال است پنجاه وپنج سانتیمتر قد و دوازده کیلوگرم وزن دارد. 


 


وی که مدعی است کوتاه ترین مرد جهان است از مقامات این کشور خواسته تا نام او را در کتاب(گینس) ثبت رکوردهای جهانی ثبت کنند.این درحالی است که براساس کتاب گینس، هم اکنون کوتاه ترین مرد جهان جونری بالاوینگ با پنجاه و نه سانتیمتر قد است.

 

اين يارو مثكه از دختراي ايران بي خبره ك همشون 40 سانتو 8 كيلو وزن دارن

 

 

 







 سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن. 

زن فرانسوي گفت: 

به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه ... خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم! 

روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور . 

روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود . 



زن انگليسي گفت: 

من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار. 

روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم 

ليست خريد و كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو بوسيد و رفت. 



زن ایرانی گفت : 

من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتم 

اما روز اول چيزي نديدم 

روز دوم هم چيزي نديدم 

روز سوم هم چيزي نديدم 

شكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم...

 

 







 درکدام جنگ ناپلئون مرد؟ 
در اخرین جنگش 
اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟ 
در پایین صفحه 
علت اصلی طلاق چیست؟ 
ازدواج 
علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟ 
امتحانات 
چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟ 
نهار و شام 
چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟ 
نیمه دیگر ان سیب 
اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟ 
خیس خواهد شد 
یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟ 
مشکلی نیست شبها می خوابد 
چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟ 
شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد 
اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست 
دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید 
کلا چه خوهید داشت؟ 
دستهای خیلی بزرگ 
اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند 
چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟ 
هیچچی چون دیوار قبلا ساخته شده 
چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتونی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟ 
زمین بتونی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد

 

 







 معروف است که رضا شاه هر از گاهی با لباس مبدّل و سرزده به پادگان های نظامی ميرفت تا از نزدیک اوضاع را بررسي کند؛ 
در یکی از این شبها که سوار بر جيپ به طرف پادگانی میرفت، در بين راه سربازی را که يواشکي جيم شده بود و بعد ازعرق خوري های فراوان، مست و پاتیل، به پادگان بر میگشت را سوار کرد ؛ 

رضا شاه با لحني شوخ و برای آنکه از او حرف بکشد، به س...رباز گفت: ناکس! معلومه کمی دمی به خُمره زدی؟ 

سرباز با افتخار گفت: برو بالا... یعنی بیشتر 

رضا شاه: يه ليوان زدی؟ 

سرباز: برو بالا 

رضا شاه: یه چتول زدی؟ 

سرباز: برو بالا 

رضا شاه: يه بطر زدی؟ 

سرباز: بزن قدّش 

بعد رضا شاه میگه: حالا ميدونی من کیم؟ 

سرباز کمي جا میخورد و میپرسد که: نکند که گروهبانی؟ 

رضا شاه: برو بالا 

سرباز: افسری؟ 

رضا شاه: برو بالا 

سرباز: تيمسار؟ 
رضا شاه: برو بالا 

سرباز: سردار سپه؟ 

رضا شاه: بزن قدّش 

همینکه رضا شاه به او دست میدهد، لرزش دستان سرباز را احساس میکند. از او میپرسد: چیه؟ ترسیدي؟ 

سرباز: برو بالا 

رضا شاه: لرزیدی؟ 

سرباز: برو بالا 

رضا شاه: ريدي؟ 

سرباز: بزن قدّش

 

 







 مي گويند "مريلين مونرو " يك وقتي نامه اي نوشت به " آلبرت اینشتين " كه فكرش را بكن كه اگر من و تو ازدواج كنيم بچه هايمان با زيبايي من و هوش و نبوغ تو چه محشري مي شوند ! 





آقاي " اینشتين " هم نوشت : 
ممنون از اين همه لطف و دست و دلبازي خانم. واقعا هم كه چه غوغايي مي شود ! 
ولي اين يك روي سكه است، 
فكرش را بكنيد كه اگر قضيه برعكس شود چه رسوايي بزرگي بر پا مي شود ! 



 

 







 اروپا:موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده می‌شود 
ایران: موفقیت مدیر سنجیده نمی‌شود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است 


اروپا: مدیران بعضی وقتها استعفا می‌دهند 
ایران: عشق به خدمت مانع از استعفا می‌شود 


اروپا:افراد از مشاغل پایین شروع می‌کنند و به تدریج ممکن است مدیر شوند 
ایران: افراد مادرزادی مدیر هستند و اولین شغلشان در بیست سالگی مدیریت بزرگترين‌هاي کشور است 


اروپا:برای یک پست مدیریت، دنبال مدیر می‌گردند 
ایران: برای یک فرد، دنبال پست مدیریت می‌گردند و در صورت لزوم این پست ساخته می‌شود 


اروپا:یک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدیر شود 
ایران: یک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حالیکه مدیرش سه بار عوض شده 


اروپا: اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مدیریت می‌کنند 
ایران: اگر بخواهند از کسی هیچ استفاده‌ای نکنند، او را مشاور مدیریت می‌کنند 


اروپا: اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی می‌کند و حتی ممکن است محاکمه شود 
ایران: اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدیر می‌شود و پست مدیریت جدید می‌گیرد 


اروپا: مدیران به صورت مستقل استخدام و برکنار می‌شوند، ولی به صورت گروهی و هماهنگ کار می‌کنند 
ایران: مدیران به صورت مستقل و غیرهماهنگ کارمی‌کنند، ولی به صورت گروهی استخدام و برکنار می‌شوند 


اروپا: برای استخدام مدیر، در روزنامه آگهی می‌دهند و با برخی مصاحبه می‌کنند 
ایران: برای استخدام مدیر، به فرد مورد نظر تلفن می‌کنند 


اروپا: زمان پایان کار یک مدیر و شروع کار مدیر بعدی از قبل مشخص است 
ایران: مدیران در همان روز حکم مدیریت یا برکناریشان را می‌گیرند 


اروپا: همه می‌دانند درآمد قانونی یک مدیر زیاد است 
ایران: مدیران انسان‌های ساده زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد 


اروپا: برای مدیریت، سابقه کار مفید و لیاقت لازم است 
ایران: برای مدیریت، مورد اعتماد بودن کفایت می‌کند 


اروپا: مدير فعال‌ترين فرد سازمان است با مشغله فراوان 
ايران: مدير کم کارترين فرد سازمان است با مشاغل فراوان 

 







 یک مرد پس از 2 سال خدمت پی برد که ترفیع نمی گیرد، انتقال نمی یابد، حقوقش افزایش نمی یابد، تشویق نمی شود. بنابراین او تصمیم گرفت که پیش مدیر منابع انسانی برود. مدیر با لبخند او را دعوت به نشستن و شنیدن یک نصیحت کرد: «از تو به خاطر 1 یا 2 روز کاری که تو واقعاً انجام می دهی، تقدیر نمی شود.» 
مرد از شنیدن آن جمله شگفت زده شد اما مدیر شروع به توضیح نمود. 

مدیر : یک سال چند روز دارد؟ 
مرد: 365 روز، بعضی مواقع 366. 
مدیر: یک روز چند ساعت است؟ 
مرد: 24 ساعت 
مدیر: تو چند ساعت در روز کار می کنی؟ 
مرد: از 10صبح تا 6 بعدازظهر؛ 8 ساعت در روز. 
مدیر: بنابراین تو چه کسری از روز را کار می کنی؟ 
مرد: 3/1 
مدیر: خوبت باشه!! 3/1 از 366 چند روز می شود؟ 
مرد: 122 روز. 
مدیر: آیا تو تعطیلات آخر هفته را کار می کنی؟ 
مرد: نه آقا. 
مدیر: در یک سال چند روز تعطیلات آخر هفته وجود دارد؟ 
مرد: 52 روز شنبه و 52 روز یکشنبه، برابر با 104 روز. 
مدیر: متشکرم. اگر تو 104 روز را از 122 روز کم کنی، چند روز باقی می ماند؟ 
مرد:18 روز. 
مدیر: من به تو اجازه می دهم که در تا 2 هفته در سال از مرخصی استعلاجی استفاده کنی .حال اگر 14 روز از 18 روز کم کنی ، چند روز باقی می ماند؟ 
مرد: 4 روز. 
مدیر: آیا تو در روز جمهوری (یکی از تعطیلات رسمی می باشد) کار می کنی؟ 
مرد: نه آقا. 
مدیر: آیا تو در روز استقلال (یکی دیگر از تعطیلات رسمی می باشد) کار می کنی؟ 
مرد: نه آقا. 
مدیر: بنابراین چند روز باقی می ماند؟ 
مرد: 2 روز آقا. 
مدیر: آیا تو در روز اول سال به سر کار می روی؟ 
مرد: نه آقا. 
مدیر :بنابراین چند روز باقی می ماند؟ 
مرد: 1روز آقا. 
مدیر: آیا تو در روز کریسمس کار می کنی؟ 
مرد: نه آقا. 
مدیر: بنابراین چند روز باقی می ماند؟ 
مرد: هیچی آقا. 
مدیر: پس تو چه ادعایی داری؟ 
مرد: !!! 
نتیجه اخلاقی: هرگز از مدیریت منابع انسانی کمک نخواهید. 


 







 يك روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان ! 

لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی ؟ 

پدرش فکر می کنه و می گه :بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه

سیاست بشی من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم.. مامانت جامعه هست، چون

کارهای خونه رو اون اداره میکنه. کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه وهیچی

نداره. تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی... داداش کوچیکت هم که دو سالش

هست،نسل آینده است. امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردابتونی در این مورد بیشتر فکر

کنی. پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادر کوچیکش و می بینه

زیرشرو کثیف کرده و داره توی خرابي خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه

پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه. می ره

تو اتاق کلفت شون که اون رو بیدارکنه، می بینه باباش توی تخت کلفتشون خوابیده .....؟؟؟؟ میره و سر جاش می

خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه. فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیه؟ پسر می

گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چیه: سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو می ده،

درحالی که جامعه به خواب عمیقی فرورفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه، در حالیکه

نسل آینده داره توی ... دست و پا میزنه .....

 

 

 

 

 







 دوتاخانم گلف بازی می کردند ، یکیشون توپو زد و با وحشت دیدکه داره صاف به طرف چندتامرد که اونهاهم اونطرف ترگلف بازی می کردند میره و بالاخره توپ به یکی ازاون مردها می خوره ! 
مرده دستاشو میذاره لای پاش و روی زمین می افته و از دردمثل سگ زخمی به خودش میپیچه 
خانومه میدووه به طرف مرده و شروع میکنه به معذرت خواهی و میگه اجازه بدین کمکتون کنم . 
مرده درحالی که دستاشو لای پاش فشار میداد و بی اختیار از چماش اشک سرازیر بود با ناله میگه : 
نه خودش خوب میشه ! 
ولی خانومه که می بینه مرده خیلی دردمیکشه بازمیگه: آقا من فیزیوتراپم و میدونم چجوری دردشمارو برطرف کنم و چون خیلی اصرار کرد اقاهه قبول کرد . 
خانومه فوری دست بکارشد ... 
اول بزور دستای مرده رو از لای پاهاش کشید بیرون و بعد سریع کمربندشو بازکرد 
ودستاشو برد توی شلواره اقاهه وشروع کرد ارام ارام ... های اقاهه روبه چپ و راست و 
بالا و پایین حرکت دادن وبعدکه مطمئن شد ... ها اسیب بدی ندیدن باارامی شروع کرد به مالش 
اونها ... 
بعد از ده دقیقه از اقاهه پرسید :حالا حالتون چطوره؟ 
آقاهه جواب داد : حالم عالیه ،ولی فکر میکنم انگشتم شکسته باشه ...!!! 

 

 







 هفته ای دیگر و جفت هایی دیگر از لباس های مشکی تن آنجلینا جولی و جنیفرآنیستون! همسر محبوب براد پیت،به گزارش بروزترین ها آنجلینا جولی شب یکشنبه در جشنواره ی جوایز ۲۰۱۲ لباس مشکی زیبایی با مارک جنی بکام تن خود داشت. در حالی که یه یک شب قبل، جنیفر آنیستون با شلوارک مشکی کوتاه خود به چشم میخورد. به نظر شما کدام یک مدل بهتری دارد؟ آنجلینا یا جنیفر؟ 


 


 


 


 



 


 


 

 

 






صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 23 صفحه بعد

CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.