- 7 دی 1392
- 2 دی 1392
- 7 آذر 1392
- 6 آذر 1392
- 5 آذر 1392
- 4 آذر 1392
- 3 آذر 1392
- 2 آذر 1392
- 1 آذر 1392
- 7 آبان 1392
- 6 آبان 1392
- 5 آبان 1392
- 4 آبان 1392
- 3 آبان 1392
- 2 آبان 1392
- 1 آبان 1392
- 7 مهر 1392
- 4 مهر 1392
- 3 مهر 1392
- 2 مهر 1392
- 1 مهر 1392
- 2 مرداد 1392
- 1 ارديبهشت 1392
- 7 فروردين 1392
- 5 فروردين 1392
- 4 فروردين 1392
- 3 فروردين 1392
- 2 فروردين 1392
- 1 فروردين 1392
- 5 اسفند 1391
- 4 اسفند 1391
- ستاره ی سیاه
- دانلود هر چی بخوای
- همین جوری الکی
- ____ღ مسافر مهتـــاب ღ____
- ♪♥♂♥♀L0vEly♂♥♀♥♪
- نيا تو...خصوصيه..
- جالب ترين ها در نجوم
- ايستاده بميريد بهتر از ان است كه روي زانوهايتان زندگي كنيد.
- ☺☺ طنزبلاگ ☻☻
- فقط دختر پسراي باحال بيان تو...
- وانيا
- نقاش كوچولو
- رئال مادريد
- دختري از دل گرما
- دنياي بي انتها
- قاب زيباي پنجره
- خودمـــــوني
- ردیاب خودرو
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
همه جوره ....
و آدرس
hamehjore.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
قالب وبلاگ
دانلود عکس
آپلود فایل
پزشک متخصص
پزشک پوست

مهران
ایمیل : ReMe_love@ymail.com
بازي پنالتي زدن،خيلي باحاله،حتما امتحان كنين.
فقط باز صداي بازي يا آهنگ وبو قطع كنين تا رو هم نيفتن.خوش باشين...


کریستیانو رونالدو یک هدیه ویژه برای جشن تولد بیست و هفت سالگی خود دریافت کرد . یک لامبورگنی مدل "Aventador LP 700-4" . این خودرو می تواند صفر تا صد را در عرض 2.9 ثانیه پر کند و قیمتش 340,000 یوروست .



سميرا ::: احسان یه چیزی بگم ؟
مــــن ::: آره , حتما ...
سميرا ::: تو دوست نداری من و ببینی ؟
مــــن ::: یه لحظه سکوت . . . والا چی بگم . شکه شدم سميرا . . .
سميرا ::: احسان واقعاً خیلی خون سردی به خدا !
مــــن ::: برای چی ؟
سميرا ::: تو این همه مدت نه عکسی خواستی نه قرار برای دیدن ! واقعاً چرا . . .
مــــن ::: با خنده ، من چی کار دارم با دختر مردم . . .
سميرا ::: دختر مردم ! آره ؟ تو با همه دخترای مردم 2 سال تلفنی در ارتباطی ؟
مــــن ::: خوب دختر مردم داریم تا دختر مردم ، من که با هرکی صحبت نمی کنم .
سميرا ::: اِ اِ اِ اِ میشه بگی من چندمین دختر مردم هستم که باهاش دوستی ؟
. . .
به جرات می تونم بگم تا به حال این طور یک نفر رو نپیچونده بودم .
خدارو شکر با دوتا شوخی و خنده بخیر گذشت .
خیلی خوشحالم . وصف ناپذیر . . .
صبح روز بعد از این مکالمه :
صدای بچه فضای اتاق رو پر کرده . . . هر چند دقیقه شروع می کنه به خندیدن . . . چشام رو باز می کنم ببینم چه خبره . . . یه لحظه این ور اون ور رو به صورت دَمَر نیگاه کردم . . . تازه دو-زاری افتاد که گوشی داره می لرزه .
چشام و مالیدم و گوشی و برداشتم گفتم :
بفرماید
سلام احسان جونم . . . پا شو . . . پا شو . . . چه قدر می خوابی
با صدای خش و خواب الود می گم :
سلام
داد میزنه :
سميرا ::: اِ اِ اِ پا شو تنبل . . . چه قدر می خوابی . . . پاشوووووووووو
مــــن ::: چه خبره سميرا . . . باور کن ساعت 8 نشده . . . تو خواب نداری عزیزم ؟
سميرا ::: پسر پاشو امروز قراره عزیزه دلت رو بیبینی ! تو شوق نداری ؟ من که خوابم نمیاد .
بگم قلبم 1 ثانیه ایستاد و دوباره شروع به کار کرد هیچ کس باور نمی کنه .
واقعاً این پشت کار ، من و تحت تاثیر قرار داد . . . بی خیال پشت کار ، چه خاکی سرم کنم !
سميرا ::: کوشی پس ؟
مــــن ::: جانم . . . همینجام
سميرا ::: کجا قرار بزاریم ؟ با ماشین بیام دونبالت ؟
مــــن ::: جاااااااااااااان ؟ دونبالم ؟ یعنی چی ؟
سميرا ::: "چی چی" یعنی چی ؟ هر جا راحتی . . . من بیام همونجا . . .
مــــن ::: امممم . . . سميرا جان حالا وقت زیاده ها . . .
سميرا ::: یعنی چی ؟
مــــن ::: کلی گفتم
سميرا ::: عزیزم ما 2 سال با همیم ولی تا حالا عکس همو هم ندیدیم چه برسه به قرار ، به نظرت من حق ندارم بدونم کسی که بهش می گم "دوسش دارم" چه شکلیه ؟
مــــن ::: حالا چرا عصبانی میشی ؟ خوب خیلی یک دفعه ای شد سميرا، واقعاً امادگیش رو ندارم
سميرا ::: می خوای کوه جا به جا کنی ؟
مــــن ::: حالا هی تیکه بارم کن ، به خدا سختمه سميرا
سميرا ::: باز می گه سختم ـه ، چه سختی من نمی فهمم . . . شرایط دیدن ما شاید دیگه پیش نیاد . . . تو که می دونی من دیگه تهران نیستم
مــــن ::: چی بگم . . . هر چی تو بگی . . .
سميرا ::: من دوست دارم هر اتفاقی پشتش یه دل خوش باشه . . . احسان جونم ایشالله دفعه بعدی که به قول خود آماده بودی
انگار دنیا رو بهم داده باشن . . . می دونستم نه میاره برای دل خوش کنی هم شده گفتم :
مــــن ::: عزیزم من همیشه دوست دارم ببینمت . . . این حرف ها چیه . . . از خدامه . . .
سميرا ::: پس چرا این قدر بهونه میاری
مــــن ::: خوب از تصمیم تا عمل 24 ساعت هم نگذشته . . . خیلی عجیب قریب شده . . .
سميرا ::: احسان ارتباط ما که 2 سال طول کشیده بدون هیچ دیدن و قراری و عکسی عجیب نیست ؟ حالا که تصمیم داریم با هم رو به رو شیم عجیبه ؟
نه . . . فکر کنم باز خراب کردم . . . ای خدا چی کار کنم . . . بزنیم به سیم اخر . . . بیخیال . . . اون دختره باید بترسه . . . نه من . . .
مــــن ::: عزیزم بعد از ظهر میای گلستان ؟ خوبه !؟
سميرا ::: اخ قربونت برم که اینقد ماهی . . .
مــــن ::: خدا نکنه . . . پس مجتمع گلستان خوبه ؟ اگر جایی مد نظرت ـه بگو . . .
سميرا ::: احسان بازار نباشه . . . یه جا دنج . . .
مــــن ::: مگه می خوایم چی کار کنیم ؟ یه جا دنج می خوای ؟
سميرا ::: وااا . . . خوب نمی دونم . . . هر چی تو بگی . . .
مــــن ::: پارک رو دوست داری ؟
سميرا ::: هر چی تو بگی . . .
مــــن ::: به گفتن من نیست عزیزم باید تو هم نظرت رو بگی . . . بگو . . .
سميرا ::: اصلاً تو ماشین تصمیم می گیریم
مــــن ::: خوبه . . . شاید اصلاً از من خوشت نیومد و پیادم کردی . . .
سميرا ::: بدجنس . . .
مــــن :::شوخی کردم
واقعاً موندم چه طور خام شدم . . . خام هم نشده باشم چه طور راضی شدم . . . من نه تا به حال با دختر رو به رو شدم نه رو در رو صحبت کردم نه هیچ کاره دیگه ای . . . حالا این که بهایی هم هست . . . یا خدا . . .
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد
وای خدا این فریدونم گوشی رو خاموش کرده . . . اه . . .
بیخیال هرچی بادا باد خودمون رو سپردیم به خدا . . .
بعد از ظهر
صورتم رو اصلاح کردم . . . یه حمومی هم رفتیم . . . مو ها رو هم یه حالی دادیم . . . یه تیشرت ابی نفتی که رو استینش یه ادیداس نسبتاً بزرگ داشت پوشیدم . . . یه شلوار جین فلر کات سیاه هم داشتم اونم ردیفش کردم . . . . سر تا پام هم از ادکلون پر کردم ، عینکمون رو برداشتیم . پیش به سوی سميرا . . .
خونه سميرا شهرک نفت بود و خونه ما ژاندارمری . . . قرار شد اول سیمین بلوار و سر چهار دیواری هم دیگه رو ببینیم . . . اون با ماشین میاد . . . من تا اونجا آژانس گرفتم . . . وقی رسیدم خبری نبود . . . بعد از ظهر و خیابون ها و پیاده رو ها خلوت . . . بهتر . . .
سمت چپم یه آقایی داد میزد آزادی . . . ازادی 1 نفر . . . یه جور احساس بدی داشتم برای همین سعی کردم ازش بیشتر فاصله بگیرم . . . جلوی یه سیستم صوتی فروشی قدم میزدم . . . یه دستم گوشی و یه دستم جوری که تابلو نباشه رو قلبم . . . این هیجان قابل وصف نیست . . . خیلی سخت می گذره . . . هر ماشین که لحظه ای مکس می کنه قلبم میریزه . . .
گوشیم زنگ زد . . . خودشه . . .
مــــن ::: جانم . . .
سميرا ::: احسان کجایی ؟
مــــن ::: جلو مغازه فلانی . . .
سميرا ::: احسان جونم همون تی شرت ابی ـه ای
مــــن ::: اره اره کجایی من نمی بینمت . . .
سميرا ::: برگرد . . . اونور خیابون بعد بریدگی . . .
یا خدا . . . یه سورنتو دو رنگ که توش یه خانم که شال سفیدی انداخته بود . . . دست تکون میداد . . . مادر جــــان . . .
ادامه داره....



سلطه گري را گفتند: چه خوري؟ گفت: گوشت ملت!
گفتند: چه نوشي؟ گفت: خون ملت!
گفتند: چه پوشي؟ گفت: پوست ملت!
گفتند: اينها را از چه راهي به دست مي آوري؟ گفت: از جهل ملت!
گفتند: از جهل چگونه نگهداري مي كني؟ گفت: در جعبه طلائي تقدس!
گفتند: و چيست محافظ آن جعبه ؟! گفت: خرافات!
اين عكس در يكي از خيابانهاي اصلي شهر اراك گرفته شده است. امامزاده اي سيار. ضريح امامزاده اي كه به داخل خيابانها آمده تا مردمي هم كه وقت رفتن به امامزاده را ندارند "حاجاتشان برآورده شود." و افرادي كه دوان دوان به سوي ضريح مي آمدند و دستي بر آن مي كشيدند و پولي داخل آن مي ريختند. مردي هم كه گويا رابط ميان مردم و امامزاده بود با ميكروفوني به دست مردم را به سوي امامزاده فرا ميخواند. ديگري هم پارچه هاي سبزي به مردم ميداد تا بتوانند دخيل ببندند!


دوست دارم که.....
یه اتاقی باشه گرمه گرم ...
روشنه روشن ...
تو باشی، منم باشم ...
کف اتاق سنگ باشه،سنگ سفید...
تو منو بغلم کنی که نترسم...
که سردم نشه ...
که نلرزم ...
اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار ... پاهاتم دراز کردی ... منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم ...
با پاهات محکم منو گرفتی ... دو تا دستتم دورم حلقه کردی ... بهت میگم چشماتو میبندی؟
میگی آره! بعد چشماتو میبندی ...
بهت میگم برام قصه میگی تو گوشم؟ میگی آره!
بعد شروع میکنی آروم آروم تو گوشم قصه گفتن ... یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمیشن ...
میدونی؟ میخوام رگ بزنم ... رگ خودمو ... مچ دست چپمو ... یه حرکت سریع ... یه ضربه عمیق ... بلدی که؟
ولی تو که نمیدونی میخوام رگمو بزنم ... تو چشماتو بستی ... نمیدونی من تیغ رو از جیبم در میارم ...
نمیبینی که سریع می برم ... نمیبینی خون فواره میزنه ... رو سنگای سفید ... نمیبینی که دستم میسوزه و لبم رو گاز میگیرم که نگم آااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی ...
تو داری قصه میگی.. من شلوارک پامه ... دستمو میذارم رو زانوم ... خون میاد از دستم میریزه رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا ...
قشنگه مسیر حرکتش! قشنگه رنگ قرمزش ... حیف که چشمات بسته است و نمیتونی ببینی ... تو بغلم کردی ... میبینی که سرد شدم ... محکمتر بغلم میکنی که گرم بشم ... میبینی نامنظم نفس میکشم ...
تو دلت میگی آخی دوباره نفسش گرفت! میبینی هر چی محکمتر بغلم میکنی سردتر میشم ... میبینی دیگه نفس نمیکشم ... چشماتو باز میکنی میبینی من مردم ... میدونی؟
من میترسیدم خودمو بکشم! از سرد شدن ... از تنهایی مردن ... از خون دیدن ... وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم ... مردن خوب بود، آرومِ آروم ... گریه نکن دیگه! ... من که دیگه نیستم چشماتو بوس کنم بگم دلم میگیرهها ! بعدش تو همون جوری وسط گریههات بخندی ... گریه نکن دیگه خب؟ دلم میشکنه... دلِ روح نازکه ... نشکنش خب...؟


به نام مهربونترین
سلام......اما حرف امروزم:
مگه چند بار به دنیا می یایم؟
گاهی برای قلبمون لازمه که با دیدن کسی به تپش در بیاد!!
بعضی اوقات روحمون نیاز داره که کسی رو از ته دل دوست داشته باشه!!
چرا بعضی از آدما همیشه مواظبن که به کسی علاقه مند نشن؛مهربون نشن، جذاب نشن، لبخند نزنن و و و...
اگه هم یه روزی یه حس کوچولو توی قلبشون احساس کنن، هی انکار می کنن،هی تکذیب می کنن و هی می خوان فراموش کنن....
مگه چند بار زندگی می کنیم و چند بار وقت داریم که مهربون بشیم؟
چند بار وقت داریم که آدمای اطرافمون و دوست داشته باشیم، یه دست مهربون روی سر بچه های غریبه بکشیم و یه لبخند عمیق تحویل رهگذرای خیابون بدیم؟
قلب نیاز داره که گاهی از شدت هیجان عشق تند تند بتپه و این هیجان و به گونه ها جاری کنه و سرخشون کنه....
روح نیاز داره که دغدغه ی محبت به دیگران و داشته باشه.....
چرا دریغ کنیم محبتمونو؟!
چرا بعضی اوقات یهو و بی هوا مادر و پدرمون و یا دوستامون و تا آغوش نگیریم و بهشون یاد آوری نکنیم که دوسشون داریم...چی میشه مگه؟
چرا از بودن عزیزانمون در کنارمون تشکر نکنیم؟
چرا همین الان به کسی که ازمون دلخوره اس ام اس نمی دیم؟
واقعن چرا یادمون میره ما با عشق و به خاطر عشق به این دنیا پا گذاشتیم؟
شاید دیگه وقتی نباشه...


صفحه قبل 1 ... 156 157 158 159 160 ... 187 صفحه بعد
- عكس
- طبیعت
- عاشقانه
- خنده دار
- هنرپیشه ایرانی
- هنرپیشه خارجی
- مذهبی
- گوناگون
- ماشین
- ورزشی
- هنری
- اخبار سينما
- جك و اسمس
- سرگرمي
- مطالب عمومي
- علمی
- فرهنگی
- تاریخی
- اجتماعی
- همه جوره
- بازي هاي باحال
- عشقولااانه
- پوسترهاي بازيكنان استقلال
- ورزشي
- فناوری و تکنولوژی
- مذهبی
- داستان کوتاه و حکایت
- شعر
- دانلود
- ویدئو
- صوتی
- فایل
- کامپیوتر و اینترنت
افتخارات باشگاه یوونتوس
دانلود ادعیه ماه مبارک رمضان
زندگی نامه آیت الله خامنه ای
سید مهدی رحمتی
:::... خليج هميشه فارس ...:::
والپيپرهاي بازيكنان استقلال
بـازي هـــاي وبـــــلاگ(همه جوره !)
افتخارات باشگاه رئال مادريد
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
بوق دوچرخه
الوقلیون
یکانسر
آی کیو مگ
لیست لینک ها