- 7 دی 1392
- 2 دی 1392
- 7 آذر 1392
- 6 آذر 1392
- 5 آذر 1392
- 4 آذر 1392
- 3 آذر 1392
- 2 آذر 1392
- 1 آذر 1392
- 7 آبان 1392
- 6 آبان 1392
- 5 آبان 1392
- 4 آبان 1392
- 3 آبان 1392
- 2 آبان 1392
- 1 آبان 1392
- 7 مهر 1392
- 4 مهر 1392
- 3 مهر 1392
- 2 مهر 1392
- 1 مهر 1392
- 2 مرداد 1392
- 1 ارديبهشت 1392
- 7 فروردين 1392
- 5 فروردين 1392
- 4 فروردين 1392
- 3 فروردين 1392
- 2 فروردين 1392
- 1 فروردين 1392
- 5 اسفند 1391
- 4 اسفند 1391
- ستاره ی سیاه
- دانلود هر چی بخوای
- همین جوری الکی
- ____ღ مسافر مهتـــاب ღ____
- ♪♥♂♥♀L0vEly♂♥♀♥♪
- نيا تو...خصوصيه..
- جالب ترين ها در نجوم
- ايستاده بميريد بهتر از ان است كه روي زانوهايتان زندگي كنيد.
- ☺☺ طنزبلاگ ☻☻
- فقط دختر پسراي باحال بيان تو...
- وانيا
- نقاش كوچولو
- رئال مادريد
- دختري از دل گرما
- دنياي بي انتها
- قاب زيباي پنجره
- خودمـــــوني
- ردیاب خودرو
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
همه جوره ....
و آدرس
hamehjore.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
قالب وبلاگ
دانلود عکس
آپلود فایل
پزشک متخصص
پزشک پوست
![](users/hamehjore.jpg)
مهران
ایمیل : ReMe_love@ymail.com
داستان کوتاه دلسوزی عزراییل برای دو نفر !
یک :
روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست !
همه سر نشینان کشتی غرق شدند تنها یک زن حامله نجات یافت ..
او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد ..
و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد !
من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم دلم به حال آن پسر سوخت !
دو :
هنگامی که شداد بن عاد سال ها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت !
و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد !
و خروارها طلا و جواهرات برای ستون ها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود !
وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود ؛
و پای راست از رکاب به زمین نهد هنوز پای چپش بر رکاب بود ؛
که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم !
آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد ..
دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد !
اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد ... !
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (ص) رسید و گفت ای محمد !
خدایت سلام می رساند و می فرماید :
به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که ؛
او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم !
و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم ..
در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود ؛
و پرچم مخالفت با ما بر افراشت !
سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت !
تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم ؛
ولی آنها را رها نمی کنیم ...
![](http://s1.picofile.com/file/7275023438/signbot.gif)
![](http://4ax.ir/images/cNCPU.png
)
نظرات شما عزیزان:
![Cat](http://tem.parstools.com/andmobile/images/catalog.png)
- عكس
- طبیعت
- عاشقانه
- خنده دار
- هنرپیشه ایرانی
- هنرپیشه خارجی
- مذهبی
- گوناگون
- ماشین
- ورزشی
- هنری
- اخبار سينما
- جك و اسمس
- سرگرمي
- مطالب عمومي
- علمی
- فرهنگی
- تاریخی
- اجتماعی
- همه جوره
- بازي هاي باحال
- عشقولااانه
- پوسترهاي بازيكنان استقلال
- ورزشي
- فناوری و تکنولوژی
- مذهبی
- داستان کوتاه و حکایت
- شعر
- دانلود
- ویدئو
- صوتی
- فایل
- کامپیوتر و اینترنت
افتخارات باشگاه یوونتوس
دانلود ادعیه ماه مبارک رمضان
زندگی نامه آیت الله خامنه ای
سید مهدی رحمتی
:::... خليج هميشه فارس ...:::
والپيپرهاي بازيكنان استقلال
بـازي هـــاي وبـــــلاگ(همه جوره !)
افتخارات باشگاه رئال مادريد
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا
الوقلیون
خرید پرده اسکرین
لیست لینک ها